من خراباتی ام از من سخن یار مخواه
گنگم از گنگ پریشان شده گفتار مخواه
من که با کوری و مهجوری خود سرگرمم
از چنین کور تو بینایی و دیدار مخواه
چشم بیمار تو بیمار نمودست مرا
غیر هزیان سخنی از من بیمار مخواه..
من خراباتی ام از من سخن یار مخواه
گنگم از گنگ پریشان شده گفتار مخواه
من که با کوری و مهجوری خود سرگرمم
از چنین کور تو بینایی و دیدار مخواه
چشم بیمار تو بیمار نمودست مرا
غیر هزیان سخنی از من بیمار مخواه..